ناهماهنگی فروش و بازاریابی جرم نیست، بیماری است 🤕‎

زمان ارزیابی کیفیت یکی از مقاله‌های هفتهٔ پیش با خواندن جملهٔ زیر، داغ دلم تازه شد:
«تیم مارکتینگ می‌داند ماهانه چه تعداد لید باکیفیت باید به دست تیم فروش برساند و تیم فروش هم متوجه است که چقدر باید پیش از برقراری ارتباط با لید صبر یا چند بار برای برقرای ارتباط تلاش کند.»
رویکرد ساده‌ای به نظر می‌رسد؛ ولی رسیدن به این نقطه در کسب‌وکار چندان هم آسان نیست! چیزی که ما اغلب اوقات می‌بینیم، چیزی از نبرد قادسیه کم ندارد.
طبق گزارش The B2B Lead، حدود ۵۰ درصد زمان فروش برای مشتری‌یابی بی‌حاصل صرف می‌شود؛ آن هم در حالی که تیم فروش در همان زمان ۸۰ درصد لیدهای بازاریابی را نادیده می‌گیرد.

ولی چطور تشخیص دهید بازاریابی بکلینو و فروش شما در یک خط حرکت نمی‌کنند؟ چند (به قول خارجی‌ها) رد فلگ ببینیم:
🚩 تیم فروش شما به‌طور مکرر نارضایتی خود از لیدهای بی‌کیفیت ابراز می‌کند.
🚩 تیم فروش صلاحیت درصد زیادی از لیدهای تیم بازاریابی را بدون بررسی رد می‌کند.
🚩 با وجود افزایش هزینهٔ تبلیغات و خرید بک لینک بودجهٔ بازاریابی، افراد کمی با تبلیغات، محتوا و ایمیل‌های شما تعامل دارند.
🚩 منابع آموزشی تیم بازاریابی برای تیم فروش اهمیت ندارند.
🚩 تیم بازاریابی و تیم فروش اغلب اوقات مستقل عمل می‌کنند.

اگر سازمان شما سازمانی فروش‌محور است، شاید بخواهید طعمه را روی آب بیندازید و تمام! ولی هرچه چوب‌های ماهگیری بیشتر شود و سریع‌تر بتوانید طعمه‌ها را بیندازید، احتمال بلعیدن طعمه از طرف ماهی‌ها بیشتر نمی‌شود؟
مشکل اصلی این است  دقت نمی‌کنید ممکن است ماهی جایی نباشد که طعمهٔ خود را رها کردید. شاید اصلاً بدغذا باشد و طعمهٔ شما را نخواهد. هرقدر ماهگیر حرفه‌ای هم باشید، ممکن است دست‌خالی برگردید.
این خلاصهٔ ناهماهنگی بین فروش و بازاریابی است. یکی از رایج‌ترین دلایل ناهماهنگی هم تقسیم بیش‌ازاندازهٔ سفر مشتری بین دو تیم است. هر مرحلهٔ بینابینی فاقد مسئول است (البته که انگشت اشاره همیشه به آن سمت مرز دراز است!).

حالا نمی‌دانم شما محدودهٔ وظایف هر ۲ تیم را درست و واضح مشخص کردید یا نه و آیا اصلاً مشکل ناهماهنگی دارید یا اوضاع کسب‌وکارتان عالی است! در هر صورت، چند نکته را در ادامه می‌گویم که برای هماهنگ‌کردن بازاریابی و فروش مناسب‌اند.
۱. مخاطب خودتان را بشناسید و درک کنید!
بدون شناخت مخاطب، بازاریابی می‌شود کلی فعالیت‌های بی‌حاصل! (نهایتاً مگر دعا کنید تا شاید چند نفر پیام شما را ببیند)
برای اینکه تیم فروش و بازاریابی در یک مسیر حرکت کنند، نیاز است به یک مخاطب هدف مشترک برسید؛ یعنی مخاطبی که محصول را بخرد و نه اینکه فقط پست وبلاگ را به اشتراک بگذارد.
خب، چطور؟ پیشنهاد می‌کنم مقالهٔ «بازار هدف چیست و چطور آن را بشناسیم؟» را مطالعه کنید.
فقط یک نکته اینجا اضافه کنم که کسب‌وکارهایی که با سازمان‌ها سروکار دارند (B2Bهای جمع)، به داده‌های فیرموگرافیک (Firmographic) نیاز دارند.
این داده‌ها دربارهٔ چیزهایی مثل اندازهٔ شرکت، میزان درآمد آن، صنعت، سهم آن از بازار، توان خرید، تجربهٔ کاری تصمیم‌گیرنده و… است؛ همان شرکتی که می‌تواند مشتری آن‌ها باشد.
شناخت و درک مخاطب به شما کمک می‌کند تشخیص دهید روی کدام مخاطب سرمایه‌گذاری کنید که درآمد داشته باشید.
از طرفی، شناخت خوبی پیدا می‌کنید که بدانید مخاطب در چه مرحله‌ای است؛ مثلاً فعلاً در حال تحقیق است و به اطلاعات اضافی نیاز دارد یا تصمیم گرفته است و فقط می‌خواهد بهترین پیشنهاد (قیمتی) را انتخاب کند؟
۲. پیام اصلی خود را برای صحبت‌کردن با مخاطب هدف آماده کنید
پیام شما باید به ۳ پرسش اساسی جواب دهد:
✔️ کاری که ما انجام می‌دهیم، چیست؟ (آنچه ارائه می‌کنید)
✔️ چگونه این کار را انجام می‌دهیم؟ (اقداماتی که انجام می‌دهید)
✔️ چرا این کار را می‌کنیم؟ (باور یا انگیزهٔ کسب‌وکارتان)

وقتی پاسخ این ۳ پرسش مشخص نباشد، ناهماهنگی‌ها شکل می‌گیرد. خیلی‌ها می‌دانند چه چیزی ارائه می‌کنند و حتی چطور! ولی دردسر از اینجا شروع می‌شود که دقیقاً نمی‌دانند چرا این کار را انجام می‌دهند.
کسب درآمد اصلاً پاسخ خوبی برای «چرا» نیست! مثلاً ما تبلیغات دیجیتال را با آماده‌کردن پلتفرمی جامع برای کاربران آسان می‌کنیم؛ چون می‌خواهیم شاهد رشد کسب‌وکارها و افزایش درآمد سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها باشیم.
یعنی چرایی ما می‌شود یک باور و انگیزه که محیطی فراهم کنیم محتوای باکیفیت و امکانات به‌دردبخور رایگان به دست مردم برسد و از آن طرف، تولیدکننده‌های محتوا و صاحبان اپلیکیشن هم با فروش بک لینک درآمد داشته باشند.
مهرهٔ سوم زمین بازی ما هم می‌شود کسب‌وکارهایی که دوست داریم شاهد رشد آن‌ها باشیم؛ چراکه در نهایت به رشد جامعه و کشور ختم می‌شود. این می‌شود کل پاسخ «چرا» برای ما یکتانتی‌ها!
اگر هنوز به پاسخ خوبی برای ۳ پرسش نرسیده‌اید، می‌توانید از مشتری‌های خودتان با پرسیدن سؤال‌های زیر کمک بگیرید:
  • چرا ما را انتخاب کردی؟
  • آیا ما را به کسی معرفی کرده‌ای؟ چرا؟
  • قبل از ما، محصول مشابه‌ای را امتحان کردی؟
  • چرا رقیب ما رو رها کردی؟
  • آیا کمپین بازاریابی خاصی باعث شد ما رو انتخاب کنی؟
  • کدوم بخش محصول / خدمات ما رو دوست داری؟
۳. زبان مشترکی تعریف کنید
هر ۲ تیم فروش و بازاریابی باید یک تعریف مشخص برای اصطلاحات مختلف داشته باشند:
  • لید چیست؟
  • لید بازاریابی چیست؟
  • لید فروش چیست؟
وقتی تعریف درستی برای هر ۳ نداشته باشیم، ممکن است مشتریانی که در آستانهٔ خرید قرار دارند، به‌عنوان لید در نظر گرفته شوند. از طرفی، کسی که در خبرنامه عضو شده است، لید فروش دیده شود!
تمام عبارات و اصطلاحات را لیست کنید و یک تعریف دقیق برای آن مشخص کنید که هر ۲ تیم به آن پایبند باشند.
۴. فرایند ارتباط و کارکردن روی لیدها را مشخص کنید
ناهماهنگی ۲ قیف ایجاد می‌کند: قیف بازاریابی برای لید و قیف فروش برای بستن معامله! وقتی شما چند قیف و چند رویکرد برای هدایت داشته باشید، تیم فروش و بازاریابی با سرعت‌های متفاوت و حتی در جهت متفاوت پیش می‌روند.
برای ایجاد فرایندی مشترک، ۳ موضوع را در نظر بگیرید:
  • شناخت مسیر لید (لید کجا بین بازاریابی و فروش جابه‌جا می‌شود؟)
  • به چه ترتیبی و بر اساس چه اولویتی با لیدها تماس می‌گیرید؟
  • چه زمانی و چند بار با لید تماس می‌گیرید؟ مثلاً ۲ بار در هفته یا ۲ بار در یک روز؟
برای مثال، اگر لید فرم مشاورهٔ رایگان را پر کرده است، تا ۳ ساعت پس از پرکردن فرم باید با آن تماس بگیریم. مثال دیگر هم می‌شود با کل لیدها باید در ۷ روز اول حداقل ۳ بار تماس بگیریم.
ولی یک مسئلهٔ مهم می‌ماند: کیفیت لیدها را چطور بسنجیم؟ اولویت ما چه باشد؟
پیشنهاد می‌کنم از ماتریس تناسب / نیت استفاده کنید:
  • تناسب: محصول ما چقدر به درد لید می‌خورد
  • نیت (قصد و انگیزه): لید چقدر انگیزه دارد که از محصول ما استفاده کند

و اما مسئول هر لید کدام تیم است؟ بیایید این شکلی بگوییم:
  • تناسب کم / قصد و انگیزهٔ کم: مالکیت لید با کسی نیست؛ این بخش ماتریس مخصوص پرورش و آموزش لیدهاست که هم می‌تواند برعهدهٔ بازاریابی باشد و هم فروش! (بستگی دارد لید از کجا آمده باشد)
  • تناسب زیاد / قصد و انگیزه زیاد: این لید آمادهٔ خرید است و فروش مالک اصلی لید است؛ بازاریابی هم باید در حمایت تیم فروش جلو برود
  • تناسب کم / قصد و انگیزهٔ زیاد: لیدی است که به اطلاعات بیشتری نیاز دارد تا ببیند کسب‌وکارتان می‌تواند برای او مفید باشد یا نه؛ تیم بازاریابی در وهلهٔ اول مسئولیت لید را برعهده دارد و تیم فروش هم باید در حمایت از او حرکت کند
  • تناسب زیاد، قصد و انگیزهٔ کم: فضایی است که به همکاری مشترک بازاریابی و فروش نیاز دارد؛ از ارائهٔ محتوای مفید گرفته تا  قیمت‌دادن یا تماس تلفنی!
رسیدیم آخر خط هماهنگ‌کردن تیم بازاریابی و فروش 🙂

به قول این خارجی‌ها، Pro Tip:  سندی (توافق‌نامه) آماده کنید که در آن تکلیف ۳ چیز با جزئیات مشخص باشد:

1️⃣ در چه جاهایی مرز وجود دارد و باید به آن احترام بگذارند
2️⃣ چه زمانی بازاریابی و فروش از دیگر حمایت کنند
3️⃣ برای رسیدن به اهداف مشترک چطور با یکدیگر همکاری کنند

ناهماهنگی فروش و بازاریابی دردسر دارد و بهتر است کم‌کم و با برنامه‌ریزی به‌سمت هم‌سویی آن‌ها پیش بروید. امیدواریم یادداشت اختصاصی این هفته به شما در این مسیر کمک کند.
رضا سپه‌وندی – تیم دیجیتال مارکتینگ یکتانت
5/5 - (2 امتیاز)

لینک کوتاه مقاله : https://5ia.ir/nwZXAE
کوتاه کننده لینک
کد QR :
اشتراک گذاری

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *